سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خود پسندیدن آدمى ، یکى از حسودان خرد اوست . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :2
کل بازدید :100155
تعداد کل یاداشته ها : 32
103/9/5
12:39 ع
موسیقی

 بعد از یه روز کاری و اینکه اون روز هم حسابی خسته شده بودم با خودم گفتم برای استراحت هم شده و هم اینکه برای تجدید

 روحیه، یه سر به امامزاده روبه رو بزنم ، آروم آروم قدم برمی داشتم و برنامه های در طول روزم رو مرور می کردم تا به صحن

امامزاده که رسیدم با سلام و صلوات داخل حرم قدسی این سلاله و ذریعه حضرت زهرا (س) شدم ، گوشه ای از حرم رو برای

نشستن انتخاب کردم همین که با یکی از بچه های اون شهر در مورد مراسم های هفتگی صحبت می کردم ، یه دفعه یکی از

مسئولین مسجد جامع اون شهر رو شونه ی من دست گذاشت و گفت حاج آقا کجای؟ دنبالتون می گشتم وقتی جریان رو تعریف

کرد فهمیدم که ظاهرا امام جماعت مسجدشون به زیارت رفتند و امروز برای ادای نماز جماعت کسی نیست با اون بنده خدا

راهی مسجد شدیم تو راه برامون از تاریخچه شهر و......صحبت کرد .

نماز جماعت اول رو خوندیم بین دو نماز یه دفعه ازبین نماز گزاران فردی اومد و گفت حاج آقا طبق رسممون بعد نماز منبر هم

داریم ، من که هم خسته بودم هم حوصله سخنرانی رو نداشتم و اینکه یه بحث مربوط به پیرمردها آماده نداشتم می خواستم

زیر بار صحبت نرم که یه دفعه به خودم اومدم که ای بابا فرصت به این خوبی رو غنیمت بشمار و توکل به خدا کن . نماز دوم هم

نموم شد نوبتی هم که بود نوبت حاج آقا دیگه شده بود از پله های منبر بالا می رفتم و مردم صلوات می فرستادندباسلام و درو د

به حضرت رسول و خاندانش صحبت رو شروع کردیم ما هم زدیم توی بحث جاده های زندگی با شهدا ..........................


86/1/17::: 12:14 ع
نظر()